از برهوت تا ملکوت

متن مرتبط با «دوردست ها شعر» در سایت از برهوت تا ملکوت نوشته شده است

دوردست ها...

  •   +دیدم درجا زده ام و دوباره گذاشتمش... نشسته امتنها...تنهای تنهاخالی ٍ خالیلبریز از مناز خودم...نشسته امبه دور از قیل و قال دنیاکنار مشتی خاک...در دور دست خودم...بیهوده نشسته امبیهوده نشسته ام...فقط همین را میدانم که قرار است زیر آوار نگاه ها دست و پنجه نرم کنم...بیهوده نشسته امبیهوده نشسته ام...من هنوز در سفرم سفری که انتها و مقصد اش را نور میداند و بس...سفری که هیچ وقت زنگ زمان را نمیشنودسفری پر از پا برهنگی و هراس...میروم تا...تا ثانیه های عدم...تا شکستنتا دویدنتا فتادن...میروم تا خیال مهتابتا خیال آفتاب...میروم تا روزنه آبکنار یک مشت خاک...تا آدم شومنه!تا حوا شو,دوردست هاي مبهم,دوردست ها,دوردستهای مبهم,دوردست ها شعر,دوردست های خیال,نگاهم به دور دست هاست,به دوردست ها می نگرم,من از دوردستها آمده ام,نگاه به دوردست ها,ستاره های دوردست ...ادامه مطلب

  • رها

  •   دلم میخواهد ـ رها ـ باشم دلتنگی ها را به امان خدا بسپارم شبیه باران ـ اردیبهشت ـ ببارم... دیگر حریف واژه هایی که همانند زخم سر باز کرده اند نمیشوم...,رها اعتمادی,رها,رهام,رهایی,رهام داتک,رها رها رها من,رهاب النخاريب,رها دیده ور,رهام الرشيدي,رهایی از زندان ذهن ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها